گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد اول
سوره البقره ( 2): آیات 58 تا 59




اشاره
اکُمْ وَ سَنَزِیدُ 􀀀 طای 􀀀 ابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَ 􀀀 ا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ اُدْخُلُوا اَلْب 􀀀 ذِهِ اَلْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْه 􀀀 وَ إِذْ قُلْنَا اُدْخُلُوا ه
( کانُوا یَفْسُقُونَ ( 59 􀀀 ما 􀀀 ماءِ بِ 􀀀 ا عَلَی اَلَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ اَلسَّ 􀀀 اَلْمُحْسِنِینَ ( 58 ) فَبَدَّلَ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ اَلَّذِي قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْن
[ترجمه]
(بیاد آرید)وقتی که گفتیم باین دهکده داخل شوید و از آن هر چه میل دارید بخورید که فراوان و بی زحمت براي شما مهیا
است و از آن در سجده کنان وارد شوید و بگوئید:خدایا ببخش ما را تا از خطاي شما درگذریم و نیکوکاران را افزایش
.( دهیم( 58
پس ستمکاران این گفتار را بگفتاري غیر از آنچه بآنها گفته شده بود، تبدیل کردند و بر آنان که ستم نمودند عذابی از
( آسمان نازل نمودیم بسبب کارهاي ناروایی که انجام میدادند( 59
ص : 186
شرح لغات
ادخلوا...-وارد شوید.
قریه...-دهکده،و به شهر و قصبه نیز گفته میشود.
حطّه...-مصدر است مانند ردّه و جدّه،بمعناي بار را بر زمین نهادن و فرود آمدن از بلندي،و بمعناي فرو ریختن گناه،نیز آمده
است.
و« غفران » نغفر...-میآمرزیم از غفران که بمعناي پوشاندن است و به آمرزش،از این نظر که گناه را در زیر پرده لطف می پوشاند
مغفرت گفته اند.
میگویند. « مغفر » و به کلاه خود که سر را می پوشاند
خطایا...-جمع خطیئه-گناه عمدي است و با معصیت و ملّت بیک معنا میباشد.
محسنین...-نیکوکاران را،از احسان که بمعناي خوبی کردن و انجام کار نیک است.
تبدیل...-تغیر و عوض کردن رجز...-بکسر راء عذاب نکبت بار،پلیدي،و بضم راء بت پرستی.
یفسقون...-از فسق بمعناي خروج از عقیده و در اصطلاح،بیرون آمدن از اطاعت و فرمان خدا است.
تفسیر:
بزمین ) « اُدْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ » است و آیه کریمه « بیت المقدس » در این آیات « قریه » همه مفسران اتفاق دارند که مراد از
مقدس داخل شوید)آن را تأیید میکند.
است که دهی بود نزدیک بیت المقدس و در آنجا باقیمانده هایی از قوم عاد که همه عمالقه « اریحا » ابن زید میگوید منظور
بودند زندگی میکردند.
ا􀀀 فَکُلُوا مِنْه » و هر چه خواستید بخورید « ذِهِ الْقَرْیَهَ 􀀀 اُدْخُلُوا ه » قرآن میگوید بیاد آورید وقتی که بشما گفتیم داخل این قریه شوید
« حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً
ص : 187
و هر چه بخواهید پس از منّ و سلوي از غذاي این محل براي شما مهیا است و گفته اند که این تعبیر،براي اظهار مباح بودن
همه غنیمت ها و مالک شدن اموال براي آنها بوده است.
ابَ.. 􀀀 وَ ادْخُلُوا الْب
-در اینکه از چه دري دستور داشتند داخل شوند اقوالی است.
-1 در حطّه-از بیت المقدس که در هشتم بود(مجاهد) 2-در قبه-که موسی و بنی اسرائیل بدان سوي،نماز میخواندند.
باشد بیشتر است از احتمال « در قبه » -3 در قریه اي-که فرمان یافتند تا داخل آن شوند(جبائی) ولی دلالت آیه بر احتمال دوم که
اینست که آنان پس از امر موسی،آن چنان که امر « فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ » ، سوم (در قریه)زیرا ظاهر آیه بعد
است ظاهر در اینست که فاصله بین امر موسی و مخالفت « پس » که بمعناي « فَبَدَّلَ الَّذِینَ » در آیه « فا » شده بود داخل نشدند و کلمۀ
آنها در طرز داخل شدن نبوده است و با توجه به اینکه آنها در زمان موسی داخل آن قریه نشدند،احتمال دوم(در قبّه)تقویت
میشود.
سجّ داً...-گفته اند که بمعناي خمیدگی است و ابن عباس و دیگران میگویند معنایش اینست که داخل شوید در حالی که
خاضع و خاشع در برابر خدائید وهب میگوید:یعنی داخل شوید و پس از آن،خدا را بشکرانه این نعمت سجده کنید.
حطّه...قتاده و حسن و بیشتر اهل تفسیر میگویند معنایش آن است که خدایا گناه ما را فرو ریز،و ما را بیامرز.
ابن عباس میگوید فرمان یافتند که بگویند:این امر حق است.
که خود این کلمات،گناه آنان را میریخت و چون همه این ها سبب « اللّ
􀀀
لا اله الا ه »: عکرمه میگوید آنان مأمور شدند که بگویند
شده است از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:ما باب رحمت و آمرزش شمائیم « حطّه » ریجتن گناه است تعبیر به
.(1)
ص : 188
1) نحن باب حطتکم -1
اکُمْ... 􀀀 طای 􀀀 نَغْفِرْ لَکُمْ خَ
و یا احسان خود را بر آنان علاوه بر « وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ » -می بخشیم گناهان شما را و بر پاداش و ثواب نیکو کاران میافزائیم
فرستادن منّ و سلوي و سایبانی ابر،اضافه میکنیم و گسترش میدهیم.
فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا...
کسانی که ظلم و گناه کردند فرمان خدا را تغییر دادند و غیر از آن سخنی را که باید بگویند گفتند و بجاي اینکه
گفتند حنطه-(گندم)و در هر حال مقصودشان استهزاء و تمسخر بود و نیز مأمور بودند که خم شده از آن در « حطه » بگویند
وارد شوند براي اینکه ناچار باشند بهمین حال داخل شوند در پائین آمده بود ولی آنان باین دستور عمل نکردند و نشسته از
در گذشتند.
ا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا... 􀀀 فَأَنْزَلْن
-ما بر کسانی که ظلم کردند یعنی بدانچه مأمور بودند عمل نکردند و آن را تغییر دادند عذابی از آسمان نازل کردیم.
کانُوا یَفْسُقُونَ... 􀀀 ما 􀀀بِ
بدان جهت که فاسق بودند و گناه کردند.
ابن زید میگوید:با بیماري طاعون در یک ساعت بیست و چهار هزار نفر از بزرگان و پیر مردهایشان هلاك شدند و
فرزندانشان باقی ماند و در نتیجه علم و عبادت از آنان رفت و از دست دادن افاضل و دانشمندانشان عذابی براي باقیماندگان
شد .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 60
اشاره
اسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اِشْرَبُوا مِنْ 􀀀 ا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُن 􀀀 صاكَ اَلْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اِثْنَت 􀀀 ی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اِضْرِبْ بِعَ 􀀀 ی مُوس 􀀀 وَ إِذِ اِسْتَسْق
( لا تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 60 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
رِزْقِ هِ
[ترجمه]
آن گاه که موسی براي قوم،بجستجوي آب بر آمد پس گفتیم عصاي خود را بر سنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشید
( که هر گروهی آبخورگاه خود را دانست،از روزي خدا بخورید و بیاشامید و در زمین به تبهکاري و فساد سرکشی نکنید( 60
شرح لغات
استسقاء...-طلب سیراب شدن.
که بمعناي اندك اندك بیرون جستن آب است أخص از انفجار میباشد بنا بر « انبجاس » انفجرت...-از ماده فجر،شکافتن و کلمه
این،اول،انبجاس است و بعد، فجار.
ص : 189
عین...-از الفاظ مشترکه است که در اینجا بمعناي چشمه میباشد.
شدت فساد است یعنی فساد و طغیان و سرکشی نکنید. « عثاء » لا تعثوا...-از
تفسیر
خداوند نعمت دیگر خود را اضافه بر نعمت هاي قبلی بر بنی اسرائیل میشمرد،که یاد کنید وقتی را که موسی براي قومش آب
خواست و چون روشن است که این درخواست از خداست لذا این قسمت که از کی خواست حذف شده است همانطور که
بعد میفرماید:ما باو گفتیم عصایت را به سنگ بزن پس از آن جوشید در اینجا باز این قسمت حذف شده است که:
چون از خود جمله معلوم میشود. « او عصایش را بسنگ زد »
قوم موسی همان بنی اسرائیل بودند و این آب خواستن موسی،در موقع سرگردانی آنان در وادي تیه بود که از تشنگی
خود،پیش موسی شکایت کردند و او از خدا خواست و باو وحی شد که عصایت را بسنگ بزن و موسی زد در نتیجه آن،
.( دوازده چشمه بعدد دوازده سبط بنی اسرائیل بیرون آمد که برابر هر سبطی یک چشمه ( 1
ا عَشْرَهَ عَیْناً... 􀀀 فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَت
2)تعبیر شده است،بعضی میگویند این دو کلمه با هم تفاوت ندارند ) « انبجست » و در سوره اعراف به « انفجرت » -در این آیات به
و برخی معتقدند همانطور که در بیان لغت گفتیم،انبجاس کمتر از انفجار است و با قبول این قول و فرق در معناي این دو کلمه
در باره داستان حضرت موسی که قرآن بهر دو تعبیر بیان کرده سه وجه گفته شده است از اینقرار:
-1 اولی که موسی عصا را زد آب اندك اندك بیرون میآمد(انبجاس)و بعد، زیاد شد(انفجار)و هر تعبیر براي بیان یک قسمت
است.
ص : 190
1) در اینجا مجمع البیان به بیان اینکه عصاي موسی از کجا آمد و چگونه بود و همچنین سنگی که آب از آن بیرون آمد -1
چگونه بود پرداخته است که از نقل آن صرف نظر شد.
آیه 160 سوره اعراف « ا عَشْرَهَ عَیْناً 􀀀 فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَت » (2 -2
و اندك اندك « انبجاس » -2 بستگی به احتیاج و لزوم داشت اگر لازم میشد بصورت انفجار،و با شدّت و اگر نه بشکل
آب،خارج میگشت.
-3 سنگی که از آن،آب بیرون میآمد اگر در حال حمل بود آب ریز ریز خارج میشد ولی هنگامی که آن را روي زمین قرار
اسٍ مَشْرَبَهُمْ... -هر دسته و سبطی از آنان محل آشامیدن خود را دانست. 􀀀 میدادند از آن آب زیاد میجوشید قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُن
کُلُوا وَ اشْرَبُوا...
که بدون رنج و خرج بدست شما میرسد. « اللّ
􀀀
مِنْ رِزْقِ هِ » -یعنی ما گفتیم بخورید و بیاشامید از روزي خدا
لا تَعْثَوْا... 􀀀
فساد نکنید)با )« لا تعثوا » -در روي زمین فساد نکنید در اینجا یک سؤال ادبی بیش میآید و آن جمع بین
« لا تَعْثَوْا 􀀀» فسادگران)است که در نظر اول کلمه دوم بی فائده و زائد بنظر میآید زیرا معنایی بیش از آنچه از )« مفسدین » کلمه
فهمیده میشود بدست نمیدهد.
در پاسخ از این سؤال گفته اند که ممکن است کاري بر حسب صورت و شکل فاسد،بنظر آید ولی در باطن مشتمل بر
مصلحت و فائده اي باشد.
به ظاهر عمل آنان و « لا تعثوا » قرآن میخواهد بگوید:عمل اینان هم در صورت ظاهر و هم در واقع،فاسد بود و کلمه
بروح و حقیقت آن اشاره میکند . « مفسدین » کلمه
ص : 191
[ [سوره البقره ( 2): آیه 61
اشاره
ا وَ 􀀀 ا وَ عَدَسِه 􀀀 قِثّ وَ فُومِه
􀀀
ا􀀀 ا وَ ائِه 􀀀 مِمّ تُنْبِتُ اَلْأَرْضُ مِنْ بَقْلِه
ا􀀀 ا 􀀀 یُخْرِج لَن ا رَبَّکَ 􀀀 احِ دٍ فَادْعُ لَن 􀀀 امٍ و 􀀀 ی طَع 􀀀 ی لَنْ نَصْبِرَ عَل 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ إِذْ قُلْتُمْ ی
اؤُ􀀀 ا سَأَلْتُمْ وَ ضُ رِبَتْ عَلَیْهِمُ اَلذِّلَّهُ وَ اَلْمَسْکَنَهُ وَ ب 􀀀 ی بِالَّذِي هُوَ خَیْرٌ اِهْبِطُوا مِصْ راً فَإِنَّ لَکُمْ م 􀀀 الَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ اَلَّذِي هُوَ أَدْن 􀀀 ا ق 􀀀 بَ َ ص لِه
( کانُوا یَعْتَدُونَ ( 61 􀀀 ما عَصَوْا وَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀 اَللّ وَ یَقْتُلُونَ اَلنَّبِیِّینَ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 کانُوا یَکْفُرُونَ بِآی 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀 اَللّ
􀀀
بِغَضَبٍ مِنَ هِ
[ترجمه]
(یاد آورید)آن گاه که گفتید اي موسی ما دیگر بیک نوع خوراك صبر نتوانیم کرد از خدایت بخواه تا آنچه زمین میرویاند
مانند سبزي و خیار و گندم و عدس و پیاز براي ما بیرون آرد موسی گفت چگونه پست را با بهتر عوض میکنید؟بشهري فرود
آئید که هر چه خواستید مهیا است و ذلت و خواري بر آنان(یهود) مقرر شد و بغضب خدا مبتلی شدند زیرا آیات خدا را انکار
( و پیامبران را بنا حق میکشند از این جهت که نافرمانی کردند و تجاوز پیش گرفتند( 61
شرح لغات
بمعناي خوردن و طعم « طاء » طعام...-آنچه استفاده غذایی از آن میشود که مناسب و سازگار با ذائقه است و طعم بضم
بمعناي مزه است که با قوه چشایی احساس میگردد. « طاء » بفتح
واحد...-یک جور،مبدء اعداد است که خود،قابل تجزیه نیست.
ادع...-بخوان از دعا که همان خواندن و خواستن است و فرق آن با امر از نظر شأن و مرتبه گوینده است که اگر عالی است امر
و درخواست میباشد. « دعا » و فرمان،و اگر پائین تر است
تنبت...-میرویاند از إنبات که اصل آن،اظهار است و روئیدنی چون از زمین بیرون آمد و ظاهر میگردد بآن،نبات گفته اند.
بقل...-هر سبزي که ساقه ندارد و از دانه میروید.
قثاء...-بضم و کسر قاف-خیار.
فوم...-گندم(بقول ابن عباس و قتاده و سدي و مطابق روایتی از امام باقر علیه السلام)گندم و نان(بقول فرّاء و ازهري)حبوبی
که نان میشود مثل گندم،
ص : 192
که اصل آن ثوم به ثاء بوده و حرف اول آن تبدیل به ف شده است(بقول کسایی). « سیر » جو،ذرت(بقول جمعی)و
ادنی...-نزدیک تر-پست تر.
مصر...-در لغت بمعناي قطع و بریدن و یا فاصله بین دو چیز است و اطلاق آن بشهر روي همین مناسبت است که شهر با
ساختمان،از بیابان ها جدا میشود و فاصله بین آنها است.
گفته میشود. « ضرائب » و« ضریب » ضربت...-قرار شد مانند ضرب خراج قرار دادن مالیات و روي این مناسبت بخود مالیات
باؤوا...-بازگشتند بخیر یا بشر و بیشتر در مورد شرّ بکار میرود.
نبیّین...-جمع نبی-مشتق از نبأ خبر دهنده از طرف خداست.
تفسیر
اشاره
وقتی خداوند نعمت هاي خود را بر بنی اسرائیل شمرد کفران و ناسپاسی آنان را در برابر آن همه نعمت بیان میکند و میفرماید
امٍ 􀀀 ی طَع 􀀀 ی لَنْ نَصْبِرَ عَل 􀀀 ا مُوس 􀀀ی» البته گذشتگان آنان گفتند)اي موسی ما بیک نوع غذا صبر نتوانیم نمود ) « إِذْ قُلْتُمْ » وقتی گفتید
و نمیتوانیم جان خود را در یک نوع غذا حبس کنیم. « احِدٍ 􀀀و
سؤال و جواب:
با آنکه غذاي آنان متنوع بود مانند منّ و سلوي چگونه آنها از یک نواختی غذا شکایت کردند؟.
جواب آنست که خستگی بنی اسرائیل از یک نواختی غذاي روزانه بود که هر چه هر روز میخوردند در فرداي آن روز،نیز
بدون تغییر همان بود مثل اینکه میگویند غذاي فلانی همیشه یک جور است و مقصود آنست که تفاوت نمیکند اگر چه غذاي
روزانه اش رنگارنگ باشد.
باشد آنها خسته شدند و از موسی « ترنجبین » میرسید که شاید همان « منّ » برخی میگویند اول بر آنان همه روز نوعی غذا بنام
خواستند تا متنوع شود و سپس
ص : 193
آمد. « سلوي » بر آنها نوعی دیگر
ا رَبَّکَ یُخْرِجْ... 􀀀 فَادْعُ لَن
-از خدا بخواه براي ما بیرون آورد،آنچه زمین میرویاند مانند سبزي و خیار و گندم و عدس و پیاز و سیب.
سبب این سؤال بعقیده قتاده اینست که بنی اسرائیل در بیابان بودند و ابر بر سر آنها سایه انداخت و منّ و سلوي بر ایشان نازل
میشد از این یک نواختی زندگی خسته شدند و بیاد زندگی خود در مصر افتادند و از موسی خواستند که بهمان وضع باز
گردند.
خداوند در جواب این خواهش آنان فرمود که بمصر فرود آئید که در آنجا آنچه میخواهید مهیا است بعضی میگویند:از اینکه
همیشه غذاي آماده داشتند خسته شدند و گفتند ما را بر این بی نیازي شکیبایی نیست چه،در این وضع نمیتوانیم بهم کمک
کنیم از خدا بخواه تا از روئیدنیهاي زمین بما دهد تا محتاج کمک هم باشیم و آنکه ندارد کمک توانگر شود.
الَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ... 􀀀ق
-خدا،یا موسی بآنان گفت:میخواهید آنچه را که بی زحمت بدست میآوردید مانند منّ و سلوي از دست داده و چیزهایی را
که باید در راه تحصیلش رنج و زحمت بکشید بدست آورید و یا آنچه قیمت کمتري دارد گرفته و نعمت گرانبها را رها کنید.
گناه نبود!
برخی میگویند این سؤال،گناه نبود زیرا آنچه داشتند مباح بود ولی آنان مباح دیگري را خواستار شدند ولی عده اي معتقدند
که گناه بود زیرا آنان بآنچه خدا برایشان اختیار کرده بود راضی نشدند و از همین جهت است که قرآن،آنان را سرزنش
میکند.
اِهْبِطُوا مِصْراً...
در این آیه،چیست؟: « مصر » -در اینکه منظور از
حسن و ربیع میگویند،منظور،مصر فرعون است که از آن بیرون آمده بودند ابو مسلم میگوید منظور بیت المقدس است و همین
نیز نقل « ابن زید » مطلب از
ص : 194
شده است.قتاده و سدي و مجاهد میگویند مقصود،مطلق شهر است در مقابل بیابان و موسی میگوید آنچه شما میخواهید در
بیابان نیست و اگر داخل شهري بزرگ که عرض و طولی دارد شوید آنچه که خواستار آن هستید خواهید یافت.
در اینجا سخن راجع بآنان پایان یافت و سپس در بارة کسانی از بنی اسرائیل که نسبت باحکام الهی در باره شنبه تجاوز کردند
و پیامبران را بناحق کشتند سخن را ادامه داده میگوید:بر این مردم زشت رفتار،ذلت و خواري حتمی و مقرر شد.
است مطابق آیه کریمه: « جزیه »، حسن و قتاده میگویند منظور از ذلّت
« صاغِرُونَ 􀀀 حَتّ یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ
ی􀀀 »
(1)
(تا بدست خود جزیه دهند و کوچک شوند).
همان نشان مخصوص است که یهود باید آن را میزدند. « ذلّت » عطا میگوید
مسکنت...-فقر و تهیدستی است که در یهود دیده میشود که حتی اگر ثروتمند هم باشد باز خود را در لباس فقر در میآورد تا
مالیات ندهند.
برخی از این آیه فهمیده و استدلال کرده اند که ثروتمند بر فقر برتري و فضیلت دارد چون خداوند یهود را بر فقرشان مذمت
میکند و فقر را چون کیفر و عذاب براي آنان میشمرد.
فقر روحی است سستی و بی پایگی این استدلال واضح میگردد زیرا چه بسیار از « مسکنت » ولی با توجه به اینکه مقصود از این
یهود دیده میشوند که ثروت مادي دارند ولی حتی یک فرد از آنان یافت نمیشود که از نظر روحی غنیّ و شریف باشد و
.( رسول اکرم فرموده ثروتمندي بی نیازي روح است ( 2
ابن زید میگوید خداوند بکیفر آنکه یهود،آیات خدا را منکر و پیامبران را کشتند عزّت آنان را بذلّت و نعمتشان را به بدبختی
و خشنودي و رضاي خود را به غضب بر آنان تبدیل کرد.
ص : 195
1) آیه 29 از سوره توبه -1
2) الغنی غنی النفس -2
اؤُ بِغَضَبٍ... 􀀀 وَ ب
-بازگشتند بغضب الهی و مشمول خشم حق شدند.
غضب بقول بعضی،آن بلاء و بدبختی است که در دنیا بجاي رضا و نعمت دامنگیر شخص میگردد و بعقیده دیگران آن عذابی
است که انسان در آخرت بسبب گناهان خود خواهد دید.
کانُوا... 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀
-این خشم الهی و ذلّت و خواري آنان از این جهت است که آیات خدا یعنی دلیل و برهان و یا آیات انجیل و قرآن را انکار
کردند و به غضب هاي الهی گرفتار شدند این غضب ها در نتیجه انکار عیسی و انجیل و نیز قبول نکردن محمّد و قرآنش
متوجه آنان شد.
وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ...
معنایش آن نیست که کشتن پیامبران ممکن « بغیر حق »: -آنان پیامبران را چون زکریا و یحیی،و دیگران بدون جرم کشتند قید
است گاهی بحق باشد بلکه منظور این است که اصولًا کشتن انبیاء بطور کل ناروا و بغیر حق است و این کلمه(بغیر حق)صفت
1)(هر که با خداي یکتا خداي دیگر ) « انَ لَهُ بِهِ 􀀀 بُرْه 􀀀 هاً آخَرَ لا 􀀀 اللّ إِل
􀀀
وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ هِ » : خود فعل کشتن است مانند آیه کریمه
بخواند که برهانی در مورد آن ندارد)و معناي آن این است که نمیتواند برهان داشته باشد.
کانُوا یَعْتَدُونَ... 􀀀 ما عَصَوْا وَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀
-اشاره است بگناهان گذشته آنان مانند کشتن پیامبران و تجاوز در حکم خدا مربوط به روز شنبه.
بعضی گفته اند بعضی به سبب شکستن عهد خود و کشتن انبیاء دچار این گرفتاریها شدند.
خلاصه،عذابی که از طرف خدا بر آنان نازل شد نتیجه گناهان و کارهاي زشتی بود که مرتکب میشدند.
سؤال چگونه خدا بکفّار،این امکان را میدهد که پیامبران را بکشند؟
ص : 196
1) آیه 117 از سورة مؤمنین -1
جواب بسبب همین کشته شدن پیامبران بمقاماتی عالی و درجاتی بلند میرسند و ابداً کشته شدن سبب خواري آنان نبود مانند
امکاناتی که براي کشندگان اولیاء و مردان خدا دست میدهد که جز عزّت مقام،چیز دیگري براي کشته شدگان پدید نمی
آورد.
حسن بصري میگوید:خدا بهیچ پیامبري دستور جنگ نداد مبادا کشته شود و اگر پیامبري کشته میشد در جنگ نبوده است.
مؤلّف:وقتی پیامبر هنوز رسالت خود را انجام نداده خداوند امکان کشتن او را نخواهد داد زیرا اخلال به غرض میشود و با
لطف خدا در هدایت مردم ناسازگار است اما پس از انجام رسالت و بیان قوانین و احکام ممکن است و بر خدا منع آن لازم
نیست.
ابو هریره از رسول اکرم نقل کرده است که آن حضرت فرموده:بنی اسرائیل پس از موسی پانصد سال اختلاف کردند تا
فرزندان اسیر در میان آنان زیاد شد ولی پس از عیسی دویست سال اختلاف نمودند .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 62
اشاره
لا􀀀 صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ
􀀀
اَلصّ مَنْ آمَنَ هِ
ابِئِین 􀀀 ي وَ 􀀀 صار 􀀀 ادُوا وَ اَلنَّ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ ه
( لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 62 􀀀 خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ
[ترجمه]
براستی کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که یهودي و نصرانی و صابئین اند هر کدام بخدا و دنیاي دیگر معتقد باشند و
( کارهاي شایسته انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان است نه بیمی دارند و نه غمگین شوند( 62
شرح لغات
هادوا...-یهودي شدند از هاد(توبه کرد و بازگشت)در اینکه اسم یهود از چه مشتق شده چند قول است باین قرار:
-1 از هود بمعناي توبه چون آنان از پرستش گوساله بازگشتند توبه کردند.
-2 از یهوذا که نام بزرگترین فرزند یعقوب است گرفته شده که بعد از تعریب، ذال بدال تبدیل شده است.
ص : 197
بمعناي حرکت میکنند و چون یهود وقت خواندن تورات حرکت میکردند و معتقد بودند که آسمانها و « یتهودن » -3 از فعل
زمین هنگامی که تورات بر موسی نازل شد در حال حرکت بودند بدین نام خوانده شدند.
یهود...-اسم جمع است که مفردش یهودي است مانند زنج که مفردش زنجی و روم که مفردش رومی است.
یاري)و مفردش نصران است مانند سکاري جمع سکران یا )« نصر » نصاري...-پیروان عیسی علیه السلام اند از ماده
است چون مهاري و مهري. « نصري » مفردش
در وجه تسمیه پیروان عیسی باین نام نیز چند نظر است:
که عیسی در آنجا میزیست. « ناصره » -1 ابن عباس میگوید:منسوب اند به قریه و ده
-2 بمناسبت اینکه آنان با هم کمک و همکاري داشتند.
نَحْنُ » : یاران من بسوي خدا چه کسانند)،گفتند ) « اللّ
􀀀
صارِي إِلَی هِ 􀀀 مَنْ أَنْ » : -3 چون آنان در جواب حضرت مسیح که پرسید
مائیم یاران خدا) لذا باین اسم نامیده شدند. ) « اللّ
􀀀
صارُ هِ 􀀀 أَنْ
صابئین...-جمع صابی در لغت،کسی است که دین اوّلیش را ترك کرده و بآئین دیگر گرویده و چون ستاره پرستان از عبادت
خدا به پرستش ستاره ها گرائیدند به این اسم نامیده شدند.اینان ستاره می پرستند و خدا و قیامت و برخی از انبیاء را قبول
دارند.
تفسیر
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا...
-در اینکه مراد از این ایمان آورندگان کیانند؟اقوالی بیان شده است از اینقرار:
-1 کسانی که بعیسی ایمان آوردند و پس از آن یهودي و ستاره پرست و نیز از آن دسته از نصاري که بظهور محمّد معتقد
نبودند،نشدند،آنان بظهور آن حضرت اعتقاد داشتند.
ص : 198
-2 جویندگان و پژوهندگان آئین واقعی خدا مانند حبیب نجّار و قسّ بن ساعده و زید بن عمر و بن نفیل و ورقه بن نوفل و براء
مثنی و ابو ذر غفاري و سلمان فارسی و بحیر راهب و کسانی که بر نجاشی وارد شدند که قبل از بعثت رسول اکرم به آن
حضرت ایمان آورده بودند که بعضی،افتخار درك زمانش را یافته و پیرو آن حضرت شدند و بعضی قبل از ظهور حضرتش از
دنیا رفتند.
-3 مؤمنین از امّتهاي گذشته اند.
-4 سدي میگوید مقصود،سلمان فارسی و مسیحیانی اند که سلمان بدست آنان نصرانی شد و باو مژده و بشارت بعثت رسول
اکرم را دادند و خود،قبل از ظهور آن حضرت باو گرویده بودند.
بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ...
􀀀
مَنْ آمَنَ هِ
-بعضی میگویند این قسمت از آیه (کسانی که ایمان آورده اند)مربوط به یهود(هادوا)و نصاري و ستاره پرستان(صابئین) و جز
از آنها است نه مؤمنین که از آغاز فرض ایمان آنها شده است و ایمان مجدّد آنان معنی ندارد.
برخی معتقدند که این جمله بهمه برمیگردد و نسبت به مؤمنین منظور،ثبات و پایداري در ایمان و تغییر نکردن است اما نسبت
به یهود و نصاري و ستاره پرستان ایمان ابتدایی بخدا و رسول و آنچه آورده است میباشد.
بعضی از مفسران میگویند:مراد کسانیند که به محمّد ایمان آوردند پس از آنکه بخدا در کتاب هاي مقدّس ایمان آورده
1)(کسانی ) « ی مُحَمَّدٍ 􀀀 ما نُزِّلَ عَل 􀀀 الصّ وَ آمَنُوا بِ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا » : بودند چه آن دو از هم جدا نیستند نظیر آیه کریمه
که ایمان دارند و کارهاي شایسته کرده اند و آنچه را که بر محمّد نازل شده که حق است و از جانب پروردگار باور دارند).
2)(هر کس غیر از اسلام دینی ) « لامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ 􀀀 وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْ » : ابن عباس میگوید:این آیه،نسخ شد و آیه کریمه
اختیار کند هرگز از وي پذیرفته
ص : 199
1) آیه 2 از سوره محمد -1
2) آیه 85 از آل عمران -2
نیست)زیرا در این آیه اجر و مقام،فقط براي مسلمانان است.
ولی این قول،بسیار بعید است زیرا نسخ،در احکام که روي مصالح و فوائد است و احیاناً تغییر میکند،تصور دارد اما در خبري
که مشتمل بر وعده است معنا ندارد و بهتر آن است که در ثبوت این مطلب از ابن عباس خدشه و تردید شود.
إِنَّ » بعضی میگویند:حکم این آیه همیشه ثابت است زیرا مقصود آیه این است که کسانی که در ظاهر و بزبان،ایمان آورده اند
ولی در دلشان رسوخ نکرده مانند منافقین و یهود و نصاري و ستاره پرست ها اگر پس از نفاقشان واقعاً ایمان « الَّذِینَ آمَنُوا
آوردند و بعد از همه عنادها و سرسختی ها تسلیم شدند اجر و پاداش آنان نزد پروردگار همانند کسانی است که ابتداء و
بدون سابقه نفاق،اسلام آوردند بنا بر این، قرآن در برابر پندار کسانی که تصوّر میکردند. شخصی که بعد از نفاق و عناد
اسلام آورد ثواب و اجرش کمتر است میگوید:بطور کلی،هر کسی که بتوحید و صفات خدا و عدل خدا و روز رستاخیز و
بهشت و جهنّم معتقد باشد و اعمال صالحه و عباداتی را که خدا دستور داده انجام دهد اجر و پاداش خواهد داشت و چون
ترك گناه داخل در کلّی عمل صالح است دیگر احتیاج بتکرار و ذکر ندارد.
لا هُمْ یَحْزَنُونَ... 􀀀 لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ 􀀀
-معنایش گذشت یعنی از آنچه تا کنون کرده اند ترس نداشته و نسبت به آینده و جهان دیگر غمگین نیستند و یا ترسی از
آخرت و حزنی در دنیا ندارند.
ایمان فقط امر قلبی است
از این آیه میتوان استفاده کرد که ایمان فقط اعتقاد قلبی است و عمل و طاعت اثر آن است نه داخل در حقیقت آن چون در
« صالِحاً 􀀀 وَ عَمِلَ » اضافه میکند و نمیتوان جمله « عمل نیک انجام دهد » این آیه پس از ایمان بخدا و روز قیامت این قسمت را که
1)(در آنجا میوه و ) « رُمّ
انٌ 􀀀 و ف وَ نَخْلٌ اکِه 􀀀 ما هٌَ 􀀀 فِیهِ » : را تأکید ایمان بخدا و روز قیامت دانست و آن را نظیر آیات دیگر چون
درخت خرما و انار هست)
ص : 200
1) آیه 68 از سوره الرحمن -1
1)(چون از پیامبران پیمان ایشان بگرفتیم و از تو و نوح و ) « اقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ 􀀀 ا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیث 􀀀 وَ إِذْ أَخَ ذْن » و
در « ابراهیم » و« نوح » و« فاکهه » در « نخل » ابراهیم....)دانست که در این آیات آنچه عطف شده داخل کلمات قبلی بوده است مانند
آمده داخل در « واو » زیرا در این موارد مجاز و بر خلاف ظاهر است و اگر قرینه در این آیات نبود میگفتیم آنچه بعد از « نبیّین »
کلمات قبل خود نبوده است .
[ [سوره البقره ( 2): آیات 63 تا 64
اشاره
لا􀀀 ذلِکَ فَلَوْ 􀀀 ا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( 63 ) ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ 􀀀 اکُمْ بِقُوَّهٍ وَ اُذْکُرُوا م 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 ا فَوْقَکُمُ اَلطُّورَ خُذُوا م 􀀀 اقَکُمْ وَ رَفَعْن 􀀀 ا مِیث 􀀀 وَ إِذْ أَخَذْن
( خاسِرِینَ ( 64 􀀀 اَللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ اَلْ
􀀀
فَضْلُ هِ
[ترجمه]
هنگامی که از شما پیمان گرفتیم و کوه را بر فراز سر شما بالا بردیم که:آنچه بشما دادیم(کتاب خدا) محکم بگیرید و
مندرجات آن را بخاطر بیاورید باشد که پرهیزکاري کنید( 63 ) پس از آن روي گرداندید پس اگر فضل و رحمت خدا شامل
( حال شما نمیبود از زیانکاران شده بودید( 64
شرح لغات
میثاق...-وزن مفعال از ماده وثوق(اطمینان)عهد محکم.
طور...-در لغت بمعناي کوه و در اصطلاح کوه مخصوصی است که موسی در آن،خدا را میخواند.
تولّیتم...-روي گرداندید و پشت کردید.
تفسیر
این خطاب نیز متوجه به نبی اسرائیل است میفرماید بیاد آورید وقتی از شما پیمان و عهد گرفتیم این پیمان،همان درك فطري
توحید و عدل خداست باضافه برهان هاي واضح و روشن دیگري که بر توحید و بر صدق انبیاء و رسل اقامه نمودیم.
بعضی میگویند منظور از این پیمان،همان عهدیست که از انبیاء گرفته شده است در آیه کریمه:
ص : 201
1) آیه 7 از سوره احزاب -1
«... ما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ 􀀀 جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِ 􀀀 ابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ 􀀀 ما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِت 􀀀 اقَ النَّبِیِّینَ لَ 􀀀 اللّ مِیث
􀀀
إِذْ أَخَذَ هُ »
(1)
.
چون خدا از پیامبران پیمان گرفت که بحقّ این کتاب و حکمت که به شما داده ام چون پیغمبري بسوي شما آید و آنچه را که
همراه شما است تصدیق کند باو ایمان بیاورید و او را یاري کنید...
بعضی گفته اند که عهد خدا همان گرفتن تورات است از موسی.
ا فَوْقَکُمُ الطُّورَ... 􀀀 وَ رَفَعْن
-ابو زید میگوید این آیه راجع به بازگشت موسی از طور و آوردن الواح است که به بنی اسرائیل گفت این الواح را براي شما
و حلال و حرام است و بدان،عمل کنید آنان گفتند کیست که به اینها عمل کند. « تورات » آوردم که در آن
خداوند ملائکه را فرستاد تا کوه را از جایش کنده و بر سر آنان قرار داد موسی بآنان گفت اگر قبول نکنید کوه را بر سر شما
خواهد افکند آنان تورات را گرفته و در حالی که به کوه می نگریستند خدا را سجده کردند و از این جهت سجده یهود به
یک سمت از صورت است و این پیمان در حال بالا رفتن کوه بود.
اکُمْ بِقُوَّهٍ... 􀀀 ا آتَیْن 􀀀 خُذُوا م
-ابن عباس و قتاده و سدي میگویند یعنی تورات را به جدّ و یقین بگیرید،و روایتی را عیاشی از امام صادق نقل میکند که از
آن حضرت سؤال شد در باره این آیه کریمه که آیا منظور از این قوه،قدرت بدنی است یا قوة روحی؟حضرت فرمود:هر دو.
بعضی معتقدند:تورات را با نیرو بگیرید یعنی به احکام آن عمل کنید.
یعنی در حالی که توانایی دارید آن را بگیرید. « خذوا بقوه »: ابو علی و أصم میگویند
ا فِیهِ... 􀀀 وَ اذْکُرُوا م
-آنچه در تورات است حفظ و بخاطر داشته باشید و فراموش نکنید و یا بدان عمل کنید و ترك نکنید و یا از آنچه در وعد و
وعید تورات است عبرت گیرید.بعضی میگویند:معناي آیه این است که بیاد آورید عقوبت و عذابی که در
ص : 202
1) آیه 81 از سوره آل عمران -1
ترك احکام تورات است و در تأیید این قول روایتی از امام صادق علیه السلام وارد شده است لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ... -شاید با این
یادآوري،پرهیزکار شده از گناه دوري کنید و بطاعت گرائید.
ذلِکَ... 􀀀 ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ مِنْ بَعْدِ
و پس از آن،شما آن عهد محکم را نادیده گرفته و روي گرداندید و اگر نبود فضل و رحمت خدا که توبه شما را پس از آن
شکستن عهد قبول کرد شما از زیانکاران بودید.
ابو العالیه میگوید:فضل خدا ایمان است و رحمت او قرآن بنا بر این معناي آیه این است که اگر نبود قدرت ایمانی که من به
شما دادم و موانع آن را از جلو راه شما برداشتم شما زیانکار و خسارت زده بودید.
علّت اینکه ایمان بنی اسرائیل و توبه آنان فضل خدا شمرده شده این است که فضل و خواست و تقدیر خدا سبب آن شد.
و یا ممکن است منظور از فضل خدا این باشد که پس از روي گرداندن و بازگشت- بنی اسرائیل خداوند آنان را هلاك نکرد
و مهلت داد تا شما توبه کردید و الاّ قطعاً هلاك میشدید .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 65
اشاره
( خاسِئِینَ ( 65 􀀀 ا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً 􀀀 وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلَّذِینَ اِعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی اَلسَّبْتِ فَقُلْن
[ترجمه]
شما به خوبی دانستید وضع کسانی را از شما که در روز شنبه از حد تجاوز کردند پس بآنها گفتیم بوزینگانی مطرود
( باشید( 65
شرح لغات
علمتم...-دانستید.
اعتدوا...-تجاوز کردند.
السّبت...-شنبه-و در لغت بمعناي قطع و رها کردن و دست کشیدن است و چون یهود در روز شنبه دست از کار میکشیدند و
آن را رها میکردند این روز به این نام خوانده شد.
ص : 203
1)(قرار دادیم خوابتان را ) « اتاً 􀀀 ا نَوْمَکُمْ سُب 􀀀 وَ جَعَلْن » : بمعناي راحتی و آسایش است مانند آیه کریمه « سبت » بعضی گفته اند
.(2) « اتاً 􀀀 وَ النَّوْمَ سُب » : آرامشی)و
و چون یهود،در این روز آرامش و آسایش داشتند بدین کلمه نام گذاري شده اند.
قرده...-جمع قرد بوزینه.
خاسئین...-جمع خاسئ،رانده و دور شده.
تفسیر:
باز توجه سخن به یهود است که شما دانستید و فهمیدید داستان کسانی را از شما که از شکار در روز شنبه نهی شده بودند
ولی آنان به این قانون،تجاوز کردند و ماهی ها که روز شنبه را براي خود روز امنی دانسته بودند در آن روز،زیاد جمع میشدند
یهود آنها را روز شنبه در آب،حبس میکردند و یکشنبه میگرفتند(باصطلاح، حیله شرعی بکار میبردند)در حالی که این
عمل،تجاوز بود زیرا حبس،همان شکار است.
حسن بصري میگوید:اینان رسماً روز شنبه شکار میکردند و آن را حلال می شمردند،ما به آنان گفتیم:بوزینگانی مطرود باشید
ا طَوْعاً أَوْ 􀀀 ا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِی 􀀀 الَ لَه 􀀀فَق » : و منظور از این امر(باشید) بجا آوردن خودکار است نه فرمان اصطلاحی نظیر آیه کریمه
3)(به آن(آسمان)و زمین گفت با رغبت و میل یا بی میلی و کراهت بیائید). ) « کَرْهاً
با اینکه آنجا امر نبود و منظور آفرینش آسمان و زمین است بسهولت و بدون مشقّت و سختی،ابن عباس میگوید:خدا آنان را
مسخ کرد و سه روز بیشتر باقی نماندند و در آن سه روز نه می خوردند و نه می آشامیدند تا طوفانی تند وزید و آنان را در
آب
ص : 204
1) آیه 9 از سوره نبا -1
2) آیه 47 از سوره فرقان -2
3) آیه 11 از سوره فصلت -3
انداخت و آنان نیز مانند هر جمعیّتی که مسخ میشوند هلاك شدند.
مجاهد میگوید:اینان راستی مسخ نشده بصورت بوزینه در نیامدند بلکه قرآن مثال میزند همانطوري که در آیه کریمه
1)(مانند خر است که کتابها را بردارد). ) « اراً 􀀀 مارِ یَحْمِلُ أَسْف 􀀀 کَمَثَلِ الْحِ » : میفرماید
و باز از او نقل شده که دلهاي آنان مسخ شد و چون بوزینگان موعظه و بیان عقاب در آنان اثري نمی گذاشت.
در این آیات احتجاجی است از خدا بر یهود به نعمتهاي پیاپی که بر پدرانشان داده بود و نیز اخباري است به رسول اکرم از
لجاجت و سرپیچی و گناه و ناسپاسی پی در پی پدرانشان با معجزات و براهین و دلیل هایی که میدیدند.تا براي رسول اکرم
تسلیت و دل گرمی باشد در برابر اذیّتها و خیانتهاي یهود که به آن حضرت میرسید و نقشه هاي شیطانی که بر ضدّش
میکشیدند و هم براي یهود تهدیدي باشد که اگر از همان راهی که پدرانشان رفتند بروند گرفتار همان نوع عذابها خواهند شد
و سرنوشتی چون پدرانشان خواهند داشت .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 66
اشاره
( ا وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ ( 66 􀀀 ا خَلْفَه 􀀀 ا وَ م 􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀 کالًا لِ 􀀀 ا نَ 􀀀 اه 􀀀 فَجَعَلْن
[ترجمه]
( این عقوبت را کیفر آنها و عبرت آیندگان و پند براي پرهیزکاران گردانیدیم( 66
شرح لغات
نکال...-عقوبت و ترسانیدن.
موعظه...-پند و اندرز.
تفسیر
ا... 􀀀 اه 􀀀 فَجَعَلْن
-گردانیدیم آن را.
در مرجع ضمیر چند احتمال است:
-1 از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است:که منظور از آن،جمعیتی است که
ص : 205
1) آیه 5 از سورة جمعه -1
نامیده میشد اقامت داشتند. « ایله » مسخ گردیدند و آنها در قریه اي که در کنار دریا واقع بود و
-2 زجاج میگوید:منظور مسخ شدن آنها است.
-3 ابن عباس میگوید:مراد از آن عقوبت است.
-4 منظور از آن،قریه اي است که اهل آن،تعدّي و گناه کردند و در احتمال اوّل نام آن مذکور گردید.
نکالًا...-عقوبت.
و بمعناي رسوایی و شهرت و یا یادآوري و عبرت نیز گفته شده.
ا􀀀 ا خَلْفَه 􀀀 ا وَ م 􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀لِ
...-براي کسانی که در آن عصر بودند و کسانی که بعد از آن بوجود خواهند آمد.
در تفسیر این جمله چند قول است:
امّتهایی است که با آن جماعت هم عصر و هم زمان « ا􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀لِ » اوّل:ضحّاك از ابن عباس روایت کرده است:منظور از
جمعیتی است که بعد از آن عصر بوجود میآیند و این قول با آنچه از امام باقر و امام صادق علیهما « ا􀀀 ا خَلْفَه 􀀀م» بودند و مراد از
امّتهایی است که آن جماعت را در « ا􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀لِ » السلام روایت شده کاملًا نزدیک است زیرا که آنان فرموده اند:غرض از
« من » بمعناي « ما » ما یعنی امّت پیغمبر آخر زمان میباشد و در این صورت کلمۀ « ا􀀀 ا خَلْفَه 􀀀م» حال نزول عقوبت میدیدند،و منظور از
که در صاحبان عقل و شعور بکار میرود میباشد و تفسیر آیه بنا بر این وجه چنین است:
ما این عقوبت را براي همۀ امّتها تا روز قیامت موجب عبرت قرار دادیم تا آنها از ارتکاب چنین گناه بپرهیزند.
گناهان و خطایایی است که پیش از انجام صید ماهی واقع شد « ا􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀لِ » دوّم:ابن عباس در روایت دیگر میگوید:منظور از
گناهان بعد از انجام صید است. « ا􀀀 ا خَلْفَه 􀀀م» و بنا بر این لام بمعناي سببیّت است،و مراد از
قریه هایی « ا􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀لِ » سوم:عکرمه از ابن عباس روایت کرده:مقصود از
ص : 206
« ا􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْه 􀀀لِ » قریه هایی که در پشت آن واقع شده چهارم:مقصود از اوّل « ا 􀀀 ا خَلْفَه 􀀀م» است که در جلو آن قریه بودند و از
خطاهایی است که بموجب آن هلاك گشتند. « ا􀀀 ا خَلْفَه 􀀀م» گناهان گذشته و از دوّم
وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ...
-و پند براي پرهیزکاران.
که در شأن قرآن مجید وارد شده و « هُديً لِلْمُتَّقِینَ » یعنی تنها پرهیزکاران از این جریان درس عبرت می گیرند مانند آیۀ شریفه
منظور از آن این است:که این کتاب شریف تنها براي پرهیزکاران راهنما و هادي خواهد بود.
و از آیۀ شریفه چنین استفاده میشود:هر طائفه اي مانند این طائفه رفتار نماید همان کیفر مسخ و تغییر خلقت را سزاوار است
زیرا که این عقوبت براي همه و درس عبرت براي پرهیزکارانست که دست بچنین گناه و نافرمانی آلوده نکنند و روي چنین
کیفري را نه بینند .
[ [سوره البقره ( 2): آیات 67 تا 71
اشاره
ا􀀀 الُوا اُدْعُ لَن 􀀀 جاهِلِینَ ( 67 ) ق 􀀀 بِاللّ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْ
􀀀
الَ أَعُوذُ هِ 􀀀 ا هُزُواً ق 􀀀 الُوا أَ تَتَّخِذُن 􀀀 اَللّ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً ق
􀀀
ی لِقَوْمِهِ إِنَّ هَ 􀀀 الَ مُوس 􀀀 وَ إِذْ ق
ا􀀀 ا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَن 􀀀 الُوا اُدْعُ لَن 􀀀 ا تُؤْمَرُونَ ( 68 ) ق 􀀀 ذلِکَ فَافْعَلُوا م 􀀀 وانٌ بَیْنَ 􀀀 لا بِکْرٌ عَ 􀀀 ارِضٌ وَ 􀀀 لا ف 􀀀 ا بَقَرَهٌ 􀀀 الَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّه 􀀀 ا هِیَ ق 􀀀 ا م 􀀀 رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَن
إِنّ إِنْ
􀀀
ا وَ ا 􀀀 شابَهَ عَلَیْن 􀀀 ا هِیَ إِنَّ اَلْبَقَرَ تَ 􀀀 ا م 􀀀 ا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَن 􀀀 الُوا اُدْعُ لَن 􀀀 اَلنّ ( 69 ) ق
اظِرِین 􀀀 ا تَسُرُّ 􀀀 اقِعٌ لَوْنُه 􀀀 راءُ ف 􀀀 ا بَقَرَهٌ صَفْ 􀀀 الَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّه 􀀀 ا ق 􀀀 ا لَوْنُه 􀀀م
الُوا اَلْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ 􀀀 ا ق 􀀀 لا شِیَهَ فِیه 􀀀 لا تَسْقِی اَلْحَرْثَ مُسَلَّمَهٌ 􀀀 لا ذَلُولٌ تُثِیرُ اَلْأَرْضَ وَ 􀀀 ا بَقَرَهٌ 􀀀 الَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّه 􀀀 اَللّ لَمُهْتَدُونَ ( 70 ) ق
􀀀
شاءَ هُ 􀀀
( کادُوا یَفْعَلُونَ ( 71 􀀀 ا 􀀀 ا وَ م 􀀀 فَذَبَحُوه
[ترجمه]
و بیاد آورید زمانی را که موسی بقوم خود فرمود:بامر خدا گاوي را ذبح کنید قوم گفتند:ما را به تمسخر گرفته اي،موسی
گفت:پناه میبرم بخدا از آنکه در زمرة نادانان باشم( 67 ) قوم گفتند:از خداوند بخواه چگونگی گاو را معین فرماید موسی
گفت:خدا میفرماید:گاوي باشد نه پیر از کار افتاده و نه جوان کار نکرده بلکه میانۀ ایندو حال باشد پس مأموریت خود را
انجام دهید قوم گفتند:از خداوند بخواه رنگ آن گاو را معین فرماید موسی گفت:
( خدا میفرماید:گاو زرد زرّینی باشد که رنگ آن بینندگان را فرح بخش است( 69
ص : 207
قوم گفتند:از خداوند بخواه آن گاو را از هر جهت براي ما روشن کند زیرا که هنوز بر ما مشتبه است و بخواست خدا راه
هدایت پیش گیریم( 70 ) موسی گفت:خدا میفرماید:آن گاو آن قدر بکار رام نباشد که زمین شیار کند و آب بکشتزار دهد و
هم بی عیب و یک رنگ باشد،قوم گفتند:
اکنون حقیقت را روشن ساختی و گاوي بدان اوصاف کشتند لیکن نزدیک بود در این امر باز نافرمانی کنند
شرح لغات
بقره...-گاو ماده.
هزواً...-سخریّه و بازي گرفتن.
اعوذ...-پناه میبرم.
یبیّن...-توضیح دهد.
فارض...-گاو بزرگ و پیر و بعضی گفته اند که آن گاوي است که چند بچه زائیده و در اثر آن داخل شکم وسعت پیدا کرده
است.
بکر...-گاو کوچکی است که باردار نشده باشد.
عوان...-گاوي که جوان باشد و یکی دو بچه زائیده باشد.
فاقع لونها...-زردي تند و زرّین.
ذلول...-گاوي که در اثر کار و سواري از کار افتاده.
تثیر...-شیار میکند.
حرث...-زمین مزروعی.
مسلّمه...-خالی از عیب و نقص.
لاشیه...یک رنگ.
ص : 208
شرح داستان
و در آن چند قول است:
اوّل:عیاشی میگوید حضرت رضا فرمودند:جریان فرمان خداوند نسبت بکشتن گاو چنین بوده است:مردي از بنی اسرائیل یکی
از بستگانش را کشت و او را در سر راه بهترین نوادة بنی اسرائیل انداخت و سپس در مقام خونخواهی او برآمد، جریان کشته
شدن مقتول را بموسی اطلاع دادند و از قاتل پرسش کردند،موسی دستور داد گاو را بیاورید گفتند:ما را مسخره کرده اي
موسی گفت:پناه میبرم بخدا که در زمرة نادانان باشم.و چنانچه بر طبق دستور موسی گاوي را میآوردند و از پرسش هاي مکرّر
خود داري می نمودند گرفتار شدت دستور و خصوصیاتی که بعداً مقرر گردید نمیشدند.بالآخره پس از پرسش هاي متعدد از
اوصاف گاو و تعیین خداوند گاو مزبور را نزد جوانی از بنی اسرائیل یافتند باو مراجعه و تقاضاي فروش نمودند او امتناع نمود
و گفت:فقط در یک صورت گاو را میفروشم که پوست آن را از طلا پر کنند جریان باطلاع موسی رسید موسی دستور داد
خریداري کنید.
حضرت رضا علیه السلام فرمود:بعضی از یاران پیامبر اسلام از ایشان پرسش کردند جریان گاو چه بود و چه خصوصیتی در
آن گاو بود نبیّ اکرم فرمود:جوانی از بنی اسرائیل نسبت بپدر خود کاملًا نیکی میکرد جوان متاعی را خریداري کرده نزد پدر
آمد پدر را در حال خواب دید در حالی که کلید در زیر سر او بود بیدار کردن او را خوش نداشت در نتیجه معامله بهم خورد
پدر بیدار شد جریان را باطلاع او رساند پدر کاملاً خشنود شد و گفت:پسرم این گاو را بجاي معامله بپذیر،پیامبر اکرم
فرمود:ملاحظه کنید نیکی بپدر چقدر با ارزش است.
دوم:ابن عباس میگوید:مقتول پیر مرد ثروتمندي بود که برادرزادگانش او را بقتل رسانیدند و او را نزدیک درب برخی از
نواده هاي بنی اسرائیل انداختند و سپس در مقام خونخواهی بر آمده محاکمه را نزد موسی بردند،موسی پرسید:چه کسی از
این جریان آگاه است،گفتند:تو پیامبر خدایی و تو داناتري در این هنگام خداوند
ص : 209
وحی فرستاد و امر کرد آنان را که گاوي کشته و عضوي از آن را بمقتول زنند تا خداوند مقتول را زنده و جریان را شرح
دهد.
سوم:گفته شده:قاتل پسر عموي مقتول و انگیزة کشتن تأخیر مرگ طبیعی او بود و از این جهت در مقام کشتن او بر آمد تا از
ارث او منتفع گردد.
چهارم:امام صادق بر طبق روایت فرمود:سبب کشتن مقتول این بود:قاتل در مقام خواستگاري دختر مقتول بر آمده پیش مقتول
فرستاد و جواب مساعدي نشنید، دیگري که از نیکان بنی اسرائیل بود خواستگاري کرده جواب مثبت شنید،پسر عموي شکست
خورده را حسادت برانگیختن و در صدد کشتن بر آمد تا آنکه در کمین او نشست و او را بقتل رسانید و سپس او را بجانب
موسی آورد و گفت:اي پیامبر خدا این پسر عموي من است که کشته شده و موسی پرسید:که او را بقتل رسانیده؟گفت:
نمیدانم،و موضوع کشتن در بنی اسرائیل امر بزرگی بود و از این رو بر موسی گران آمد و با عظمت کامل بآن توجّه نمود.
تفسیر
اشاره
این آیات معطوف است بر آیات گذشته که در مورد بیان نعمتهایی که خداوند بر بنی اسرائیل ارزانی داشت و آنان در برابر
آنها کفران و نافرمانی نمودند.وارد شده است.
ا هُزُواً... 􀀀 الُوا أَ تَتَّخِذُن 􀀀 اللّ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً ق
􀀀
ی لِقَوْمِهِ إِنَّ هَ 􀀀 الَ مُوس 􀀀 وَ إِذْ ق
- و بیاد آورید هنگامی را که موسی بقوم خود گفت:خداوند شما را امر میکند که گاوي را بکشید.
بیاد آورید همچنین از پیمان شکنی هایی که نمودید هنگامی را که موسی بقوم خود گفت:خداوند شما را مأمور کشتن گاوي
قرار داده گفتند:موسی ما را استهزاء می نمایی؟ما در بارة مقتول از تو پرسش نموده تو در پاسخ ما را امر بکشتن گاو می
نمایی و علّت این گفتار نبودن ارتباط میان دو امر-جریان مقتول و کشتن گاو-است بحسب ظاهر و آشنا نبودن آنان بحکمت
این دستور زیرا که موسی تنها دستور کشتن
ص : 210
گاو را بیان نمود و هدف از این دستور را روشن نکرد و از این رو آنان گفتند چه ارتباطی میان کشتن گاو و جریانی است که
بعنوان مرافعه بتو مراجعه کرده ایم پس غرضی جز استهزاء و تمسخر در کار نیست.
جاهِلِینَ... 􀀀 بِاللّ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْ
􀀀
الَ أَعُوذُ هِ 􀀀ق
-موسی گفت بخدا پناه میبرم از اینکه در زمرة نادانان باشم.
و این تعبیر دلالت دارد بر اینکه استهزاء جز از نادان صادر نمی شود زیرا کسی که استهزاء میکند از دو صورت بیرون نیست یا
این است که خلقت و چگونگی آن را مورد استهزاء قرار میدهد و یا کرداري از کردارهاي او را بباد سخریه میگیرد و
هیچکدام صلاحیت استهزا ندارد زیرا که خلقت امري است غیر اختیاري و از دائره قدرت مخلوق بیرون است و از این رو
استهزاء بآن وجهی ندارد،و کردار و عمل اگر زشت و ناپسندیده باشد در این صورت لازم است که صاحب آن آگاهی پیدا
کرده و زشتی آن عمل باو معرّفی گردد تا در نتیجه انزجار و دوري براي او حاصل شود و استهزاء در برابر آن نادرست است و
در حقیقت خود عمل زشت و گناه بزرگی است که جز از نادان و یا نیازمند بآن تحقّق پیدا نکند.
پرسش چرا خداوند آنان را مأمور کشتن گاو از میان حیوانات نمود و چه امتیازي براي گاو در این جهت موجود بود؟ پاسخ:
زیرا که آنان در زمان گذشته گاو پرست بودند و منظور این بود که با کشتن گاو عظمت و بزرگی آن که در گذشته معتقد
بودند از بین برود و آنچه در نفس آنان در بارة صلاحیت گاو براي پرستش راه پیدا کرده بود زائل گردد.
پرسش:
چرا خداوند مقتول را با کشتن موجود زنده اي حیات ثانوي بخشید؟
ص : 211
پاسخ:
براي اینکه بهتر و بیشتر قدرت کاملۀ خداوندي روشن گردد و اختراع چیزي را از راه ضدّش بآنان بنمایاند.
پس از آنکه دانستند که کشتن گاو دستور واجبی است از جانب خداوند از خصوصیات آن پرسش نموده و ابتداء بسنّ آن
کردند.
ا هِیَ... 􀀀 ا م 􀀀 ا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَن 􀀀 الُوا ادْعُ لَن 􀀀ق
-گفتند:از خداي خود براي ما بخواه که آن گاو را براي ما روشن کند.
و در این پرسش تصریحی به سنّ آن ننمودند لیکن بطوري که از پاسخ استفاده میشود منظور همان سؤال از سنّ و مقدار عمر
بوده است.
لا بِکْرٌ... 􀀀 ارِضٌ وَ 􀀀 لا ف 􀀀 ا بَقَرَهٌ 􀀀 الَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّه 􀀀ق
-موسی گفت:خداوند میفرماید:
آن گاوي است که نه پیر از کار افتاده و نه خرد و کوچک است.
ذلِکَ... 􀀀 وانٌ بَیْنَ 􀀀 عَ
-میان آن دو-فارض و بکر-است.
حدّ متوسط میان بزرگ و کوچک میباشد که از نظر نیرو و زیبایی بهترین فصل گاو و سایر « عوان » ابن عباس میگوید:منظور از
جنبندگان است.
گاوي است که یکی دو بچه زائیده باشد. « عوان » مجاهد میگوید:منظور از
ا تُؤْمَرُونَ... 􀀀 فَافْعَلُوا م
-آنچه را که مأمور شده اید-از کشتن گاو-انجام دهید.
پس از آنکه سنّ گاو را خداوند بیان نمود از رنگ آن پرسش نمودند:
ا... 􀀀 ا لَوْنُه 􀀀 ا م 􀀀 ا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَن 􀀀 الُوا ادْعُ لَن 􀀀ق
-گفتند:از خداي خود براي ما بخواه که رنگ آن گاو را براي ما بیان نماید.
راءُ... 􀀀 ا بَقَرَهٌ صَفْ 􀀀 الَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّه 􀀀ق
-موسی گفت:خداوند میفرماید آن گاو زردي است.
حسن و سعید بن جبیر میگوید:آن گاو تمامی اعضائش زرد بود حتّی شاخ و سُم آن.
ا... 􀀀 اقِعٌ لَوْنُه 􀀀ف
-زردي رنگ آن شدید بود.
ص : 212
برخی گفته اند:زردي آن خالص بود-و رنگ دیگري به آن مخلوط نبود-و بعضی گفته اند:زردي نیک منظري دارد.
النّ
اظِرِین 􀀀 تَسُرُّ .َ..
-بینندگان را بنشاط و فرح آورد همانطوري که از قتاده و دیگران نقل شده است.
کفش زرد
از امام صادق علیه السلام روایت شده هر که کفش زرد بپوشد پیوسته مسرور و خوشحال خواهد بود تا زمانی که آن را کهنه
پس از آنکه سنّ گاو و رنگ آن . « النّ
اظِرِین 􀀀 ا تَسُرُّ 􀀀 اقِعٌ لَوْنُه 􀀀 راءُ ف 􀀀 صَفْ » : و غیر قابل استفاده نماید همانطور که خداوند فرموده است
را خداوند بیان کرد از اوصاف آن پرسش کردند:
ا هِیَ... 􀀀 ا م 􀀀 ا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَن 􀀀 الُوا ادْعُ لَن 􀀀ق
-گفتند از خداوند خود براي ما بخواه که آن گاو را روشن کند که از گاوهاي کار است یا گاو چرنده.
اللّ لَمُهْتَدُونَ...
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 إِنّ إِنْ
􀀀
ا وَ ا 􀀀 شابَهَ عَلَیْن 􀀀 إِنَّ الْبَقَرَ تَ
اللّ هدایت
􀀀
-زیرا که آن گاو از نظر اوصاف براي ما مشتبه است و ما در اثر لطف و عنایت و تعریف کامل خداوند انشاء ه
خواهیم یافت.
ابن جریج و قتاده از ابن عباس از نبی اکرم روایت کرده اند:فرمود:دستور اوّل این جماعت کشتن گاوي بیش نبود و لیکن در
اللّ نمی گفتند هرگز آن گاو را
􀀀
اثر پرسشهاي پیاپی خداوند بر آنان سخت گرفت،و سوگند بخداوند اگر بنی اسرائیل انشاء ه
نمی یافتند.
لا تَسْقِی الْحَرْثَ... 􀀀 لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَ 􀀀 ا بَقَرَهٌ 􀀀 الَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّه 􀀀ق
-موسی گفت:
پروردگار میفرماید:آن گاوي است که در اثر شیار شکسته و رام نشده و زمین مزروعی را آبیاري نتواند کرد.
مُسَلَّمَهٌ...
-سالم است.
قتاده و عطا میگویند:از هر عیبی دور است.
مجاهد میگوید:خالی از رنگهاي گوناگون است.
ص : 213
دیگري گفته:آثار عمل و کار در آن وجود ندارد.
حسن میگوید:آن گاو وحشی است.
ا... 􀀀 لا شِیَهَ فِیه 􀀀
- اهل لغت گویند:منظور گاوي است که چیزي جز رنگ پوست در آن پیدا و آشکار نیست.
قتاده و مجاهد میگویند:رنگ دیگري جز رنگ پوست در آن پیدا و آشکار نیست.
الُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ... 􀀀ق
-قوم گفتند:در این هنگام حق را روشن کردي.
کادُوا یَفْعَلُونَ... 􀀀 ا 􀀀 ا وَ م 􀀀 فَذَبَحُوه
-پس کشتند آن گاو را و لیکن نزدیک بود نافرمانی کنند.
زیرا که از رسوایی و شهرت قاتل بیم داشتند و یا از گرانی قیمت گاو.
از ابن عباس روایت شده:گاو را در برابر پر کردن پوستش از مال مقتول خریداري کردند.
سدي میگوید:ده برابر وزن گاو از طلا بعنوان قیمت گاو پرداختند.
عکرمه میگوید:قیمت واقعی آن سه دینار بیشتر نبود.
بحث اصولی
دانشمندان بزرگ در این آیات اختلاف کرده اند.
برخی معتقدند:دستور الهی و فرمان خداوند در مورد کشتن گاو متعدّد بود دستور اوّل کشتن گاوي از گاوهاي معمولی بود و
هیچ امتیاز و خصوصیت علاوه اي در آن در نظر گرفته نشده بود،و چنانچه گاوي را میکشتند فرمان خداوند را عملی کرده
بودند لیکن چون انجام ندادند مصلحت اقتضا نمود که دستور تشدید شود و چون براي مرتبۀ دوّم مراجعه نمودند تکلیف بر
طبق مصلحت تغییر کرد.
و در اینجا اختلافی میان صاحبان این عقیده رخ داده:
پارة معتقدند:در آخرین دستور تمام اوصاف قبلی لزوم دارد و در حقیقت در هر
ص : 214
نوبت اضافه اي بر آنچه قبلًا بود واقع شد.
و برخی گفته اند:در آخرین تکلیف تنها امتیاز اخیر لزوم دارد و در حقیقت هر تکلیفی ناسخ فرمان قبلی است و نسخ کردن
فرمان قبل از فرمانبرداري مانعی ندارد زیرا ممکن است مصلحت فعل در اثر گذشتن وقت آن دگرگون شود و در این صورت
تنها نسخ کردن پیش از وقت جایز نیست زیرا که آن مستلزم بدا و تبدّل نظر و عقیده است و در بارة خداوندي که محیط بهمۀ
امور و مصالح و مفاسد آنها میباشد تبدّل نظر و رأي محال است.
دیگران گفته اند:دستور پروردگار در مورد کشتن گاو تنها یک دستور بود و هیچگونه اختلاف و تعدّدي در آن واقع نشد و
از ابتداء امر همه اوصافی که بتدریج بیان شد در آن لازم و در نظر گرفته شده بود نهایت امر تأخیر بیان پیش آمد و تأخیر بیان
از هنگام خطاب تا قبل از انجام و عمل مانعی ندارد.
سیّد مرتضی همین آیه شریفه را دلیل بر جواز تأخیر بیان قرار داده و فرموده:
پرسش قوم،از موسی بعد از دستور خداوند که آن گاو را براي ما توضیح ده از دو حال بیرون نیست یا اینکه منظور همان
گاوي بود که دستور اول در مورد آن صادر شد،و یا گاوي که دستور دوم در مورد آن آمد.
ظاهر عبارت سؤال پرسش از اوصاف گاوي است که مأمور بکشتن آن بودند و از همین جا استفاده میشود که آن گروه خود
را موظّف بدو تکلیف ندیدند بلکه تنها خویش را مأمور کشتن یک گاو میدانستند.
بهمان گاو اوّل رجوع کند « ارِضٌ 􀀀 لا ف 􀀀 ا بَقَرَهٌ 􀀀 إِنَّه » و در این صورت پاسخ موسی نیز در آن دو احتمال است یکی اینکه ضمیر در
دوّم اینکه منظور از ضمیر گاو دیگري باشد و این احتمال نادرست است زیرا که پاسخ باید مطابق با پرسش باشد و در سؤال
هیچگونه اشاره اي بگاو دیگري نشده.
علاوه آخرین پرسش آنان که گفتند:آن گاو هنوز بر ما مشتبه است دلیل روشنی است بر اینکه دستور تنها کشتن یک گاو
بوده زیرا اگر دستورات مختلف و
ص : 215
متعدّدي بود جایی براي پرسش آخر باقی نمی ماند زیرا هیچگونه اشتباهی در کار نبود چه دستور اوّل در مورد کشتن گاوي
بود که هیچ امتیازي در آن راه نداشت و دستور دوّم در مورد گاوي بود که از نظر سنّ امتیاز و دستور سوّم در بارة گاوي که
از لحاظ رنگ خصوصیت داشت پس در این صورت جاي هیچگونه اشتباهی نبود.
و توبیخی که خداوند در آخر آیات از آنان میفرماید دلیل بر این نیست که چند دستور وجود داشته و آنان نافرمانی دستور
اوّل را کرده اند،زیرا که توبیخ در برابر کوتاهی و یا تأخیر انجام پس از بیان تامّ بوده است .
[ [سوره البقره ( 2): آیات 72 تا 73
اشاره
اتِهِ 􀀀 ی وَ یُرِیکُمْ آی 􀀀 اَللّ اَلْمَوْت
􀀀
ذلِکَ یُحْیِ هُ 􀀀 ا کَ 􀀀 ا اِضْرِبُوهُ بِبَعْضِ ه 􀀀 ا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ ( 72 ) فَقُلْن 􀀀 اَللّ مُخْرِجٌ م
􀀀
ا وَ هُ 􀀀 فَادّ فِیه
ار 􀀀 وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً أَْتُمْ
( لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 73
[ترجمه]
بیاد آورید وقتی که نفسی را کشتید و یکدیگر را در آن متهم کرده و نزاع برپا کردید و خداوند رازها را که پنهان میداشتید
آشکار فرمود.
پس دستور دادیم:پارة از اعضاء آن گاو را بر بدن کشته زنید تا به بینید خداوند چگونه مردگان را زنده می کند و قدرت
کاملۀ خویش را بشما آشکار می سازد شاید که فکر کنید و حقیقت را دریابید.
شرح لغات
ادّارأتم...-نزاع و اختلاف کردید.
مخرج...-آشکار کننده.
تفسیر
اشاره
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً...
-و هنگامی که نفسی را کشتید.
در ارتباط این آیه بآیات گذشته و یا آیه بعدي دو احتمال است:
اوّل:این آیه از نظر معنی تقدّم بر آیات گذشته دارد بطوري که پرسش از موسی و جواب او بعد از جریان کشتن و اختلاف
کردن است و مانند این تقدم و تأخر در قرآن و شعر زیاد دیده میشود.
ص : 216
دوّم:ارتباط این آیه است با آیۀ بعدي باین نحو:که چون موضوع کشتن و اختلاف روي داد ما دستور دادیم:پارة از اعضاء گاو
را بر بدن کشته بزنید.
خطاب در آیه متوجه کیست؟
در آن دو احتمال است:
اوّل اینکه خطاب متوجّه مردمی است که در عصر نبیّ اکرم بودند و در حقیقت مقصود پیشینیان و پدران و اجداد آنان است و
این عادت در عرب معمول است که اولاد را بخطاب پدران خطاب می کنند و همۀ طائف را بخطاب یک فرد مثلًا میگویند:
بنو تمیم چنین کردند در صورتی که یکی از آنان کرده است و بنا بر این احتمال مقصود از آیه چنین است است:بیاد بیاورید
هنگامی که نفسی را کشتید تا آخر.
دوّم:خطاب متوجه کسانی است که در زمان موسی میزیستند و بنا بر این احتمال معناي آیه این است:ما گفتیم بآنها این جریان
را،و گفته شده اسم مقتول عامیل است.
ا... 􀀀 فَادّ فِیه
ار 􀀀 أَْتُمْ
-پس اختلاف و نزاع کردید در آن.
و در ضمیر دو احتمال است:
اوّل:اینکه ضمیر بنفس برمیگردد یعنی در نفسی را که کشتید نزاع نمودید و هر کدام خویشتن را از اتّهام دور می ساختید و
این احتمال با ظاهر آیه سازگارتر است.
دوّم:اینکه ضمیر بکشندگان بر میگردد یعنی در قاتلین اختلاف و نزاع نمودید.
ا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ... 􀀀 اللّ مُخْرِجٌ م
􀀀
وَ هُ
-خداوند راز قتلی را که پنهان می کنید آشکار می سازد.
و گفته شده معناي آیه چنین است:آیه خطاب به یهودیان در زمان نبیّ اکرم است و خداوند آشکار می سازد آنچه را که شما
پنهان می کنید از خبرهاي مهم،و آگاه است از عیوب شما و اسلاف شما با آنکه پنهان می سازید.
ص : 217
ا... 􀀀 ا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِه 􀀀 فَقُلْن
-پس دستور دادیم که پارة از اعضاء گاو را ببدن کشته بزنید.
آن عضو کدام بود؟
در آن چند قول است:
اوّل:از مجاهد و قتاده و عکرمه نقل شده:آن عضو ران گاو بود که بمقتول زده شد و پس از زنده شدن کشندة خویش را
معرفی کرد و دو باره مرد.
دوّم:از سعید بن جبیر حکایت شده:آن عضو دم گاو بود.
سوّم:از ضحاك روایت شده:آن عضو زبان گاو بود.
چهارم:از ابی العالیه نقل شده:آن عضو استخوانی از استخوانهاي گاو بود پنجم:از سدي حکایت شده:آن عضو گوشت پاره اي
است که بین دو کتف قرار دارد.
ششم:از ابو زید روایت شده:بعضی از پاره هاي اعضاء گاو بود و تمام این اقوال بحسب ظاهر محتمل است.
علت دستور کشتن گاو
قوم موسی قربانی را از بزرگترین راههاي نزدیکی بخداوند میدانستند و مرکزي را براي این کار تهیه کرده که جز بندگان
شایسته در آن وارد نمیشد از این رو پروردگار دستور داد:در این مشکل بزرگ قبلًا راه تقرّبی پیدا کرده و قربانی کنند تا
خداوند بی نیاز نیاز آنان را برآورده و دعایشان را بهدف اجابت برساند و علاوه از این موضوع درس کلّی یاد گرفته و در
تمام حوادث و مشکلات قبلًا وسیلۀ تقربی بکار برند.
ی... 􀀀 اللّ الْمَوْت
􀀀
ذلِکَ یُحْیِ هُ 􀀀 کَ
-این چنین زنده میکند خداوند مردگان را.
ممکن است این عبارت را موسی در برابر قوم فرموده باشد و مقصود او این است بدانید بعد از مشاهده زنده شدن مقتول
بوسیلۀ گاو که خداوند در روز قیامت قادر است مردگان را اینچنین زنده کند،و ممکن است:این عبارت را خداوند در برابر
مشرکین
ص : 218
قریش فرموده باشد و منظور اشاره بداستان زنده شدن مقتول است که پس از اینکه پارة از اعضاء گاو را باو زدند زنده شد و
در حالی که خون از رگهاي گردنش میجوشید قاتل خویش را معرفی کرد و بدام انداخت.
اتِهِ... 􀀀 وَ یُرِیکُمْ آی
-و مینمایاند بشما معجزات و امور خالق العادة خویش را مانند زنده کردن مقتول،و گفته شده مقصود نشانه هاي روشنی است
که براستی و درستی نبیّ اکرم راهنمایی مینماید.
لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ...
-شاید شما قوّه عاقلۀ خویش را بکار بندید.
زیرا که اگر از نیروي عقل استفاده نشود انسان همانند کسی است که فاقد این نیرو باشد و گفته شده:مقصود استفاده از نیروي
عقل در بارة امور دینی لازم است.
هدف آیات:
چون مشرکین عرب موضوع زنده شدن مردگان را در روز جزا چندان باور نداشتند و میگفتند پس از استخوان شدن و از بین
رفتن چگونه امکان دارد دو مرتبه زنده شویم از این رو پروردگار بآنان گوشزد میکند که این جریان با وسعت دائره قدرت
الهی کمال امکان را دارد و این داستان را بعنوان نمونه بیان میفرماید و در ضمن این آیات راهنماي صدق نبی اکرم است زیرا
که قصّه هایی را در معرض اختیار آنان قرار میدهد که جز از راه وحی الهی یا مطالعۀ کتب پیشینیان بر آنها اطلاع نتوان یافت،
و یهود پس از شنیدن این قصه ها تصدیق کردند نبیّ اکرم را چون میدانستند که او درس نخوانده و کتابی را مطالعه نکرده
پس راه اطلاع منحصر بوحی خواهد بود .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 74
اشاره
ما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ 􀀀 ا لَ 􀀀 ارُ وَ إِنَّ مِنْه 􀀀 ما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ اَلْأَنْه 􀀀 جارَهِ لَ 􀀀 جارَهِ أَوْ أَشَ دُّ قَسْوَهً وَ إِنَّ مِنَ اَلْحِ 􀀀 ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِ 􀀀 ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ
( عَمّ تَعْمَلُونَ ( 74
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 اَللّ بِغ
􀀀
اَللّ وَ مَا هُ
􀀀
ما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ا لَ 􀀀 ماءُ وَ إِنَّ مِنْه 􀀀 مِنْهُ اَلْ
[ترجمه]
پس با این معجزه بزرگ چنان سختدل شدید که دلهایتان چون سنگ یا سخت تر از آن شد چه آنکه از پاره اي از سنگها
نهرها تشکیل شود و از پاره اي دیگر در اثر شکافتن آب بیرون آید و پاره اي از ترس خدا فرود آیند و خدا از کردار شما
( غافل نیست.( 74
ص : 219
شرح لغات
قسمت...-سخت شد و نرمی و رأفت از آن بیرون رفت.
یتفجّر...-میجوشد و بیرون میآید.
یهبط...-فرود میآید.
بغافل...-ناآگاه.
تفسیر:
اشاره
ذلِکَ... 􀀀 ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ
-پس نرمی و رأفت از دلهاي شما بیرون رفت.
بعد از آیات و نشانه هایی که خداوند بدست موسی آشکار کرد و در آن دو احتمال دیگر نیز جریان دارد.
اوّل از ابن عبّاس حکایت شده مقصود:انکار پسران برادر مقتول است که پس از زنده شدن و معرّفی آنان بعنوان قاتل باز بر
انکار خود اصرار ورزیدند در حالی که با در نظر گرفتن قدرت خداوند و زنده کردن مرده اي با آن کیفیت مخصوص می
بایست در برابر آن خاضع شوند و دلهایشان نرم گردد.
دوّم علاوه بر جریان مقتول اشارة بآیات و نشانه هاي دیگر نیز باشد مانند مسخ کردن بوزینه ها و خوك ها و بالا بردن کوه را
بالاي سر آنان و بیرون آمدن آب از سنگ و شکافته شدن دریا و نظائر آن.
جارَهِ... 􀀀 فَهِیَ کَالْحِ
-پس دلهاي شما همانند سنگ است در سختی و خشکی و شدّت.
گفتار بغیر ذکر خدا
اللّ علیه و آله و سلم روایت است که فرمود:زیاد در مورد غیر یاد خدا صحبت نکنید و سخن نگوئید زیرا که
􀀀
از نبی اکرم صلی ه
زیادي چنین گفتاري دل را سخت میکند و دورترین مردم از خداوند همانا سخت دل است.
أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً...
-یا(دلهاي شما)سخت تر از سنگ است و ممکن است عطف بر محلّ کاف که بمعناي مثل است بوده باشد و مثل اینکه چنین
فرموده:دلهاي شما
ص : 220
همانند سنگ یا سخت تر از سنگ است زیرا که با توجّه بنشانه ها و قدرت خداوند می بایست دل نرم شده و اقرار کند و در
مقام انجام دستورات بر آید.
ارُ... 􀀀 ما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْه 􀀀 جارَهِ لَ 􀀀 وَ إِنَّ مِنَ الْحِ
-پاره اي از سنگها از آن نهرها تشکیل شود.
فائدة برخی از سنگها از دلهاي سخت شما بیشتر است زیرا که از آن نهرهایی که آب در آنها جریان دارد تشکیل شود،گفته
شده منظور از سنگ در این جمله خصوص همان سنگی است که در زمان موسی بوسیلۀ زدن عصا دوازده چشمه از آن
جوشید،و گفته شده منظور از سنگ در این عبارت همۀ سنگهایی است که در آنها نهرها تشکیل شده است.
ماءُ... 􀀀 ما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْ 􀀀 ا لَ 􀀀 وَ إِنَّ مِنْه
-و برخی از سنگها بر اثر شکافتن آب از آن بیرون میآید.
و در حقیقت چشمه اي جوشان است و فرق میان این نوع از سنگ با نوعی که در جملۀ اول ذکر شد این است که در این نوع
سنگ چشمه اي است جوشان و در آن نوع نهرهایی است که در آن آب جریان دارد.
حسین بن علی مغربی میگوید:منظور از سنگ در جملۀ اول عموم سنگهایی است که نهرها از آن تشکیل شود و از سنگ در
جملۀ دوم خصوص همان سنگی است که در زمان موسی در تصرف او بود و از آن چشمه ها جریان پیدا کرد و در این
صورت تکراري در آیۀ شریفه وجود ندارد.
اللّ
􀀀
ما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ هِ... 􀀀 ا لَ 􀀀 وَ إِنَّ مِنْه
-و برخی از آنها از ترس خدا فرود آیند بیشتر مفسرین گفته اند:منظور از این جمله بیان نوع دیگري از سنگها است و در
بر میگردد. « حجاره » حقیقت ضمیر به
رجوع میکند و منظور این است:پاره اي از دلها از ترس خدا فرود آیند. « قلوب » ابو مسلم میگوید:ضمیر به
فرود آمدن سنگ از ترس خدا
و در آن چند احتمال است.
ص : 221
-1 از مجاهد و ابن جریج نقل شده:هر سنگی که از بالاي کوه بسوي این سرازیر میشود در اثر ترس از خداوند است و از این
جهت ممکن است ترس از خداوند در سنگ یافت شود اما دلهاي یهود با اینکه معرفت بصدق پیامبر اسلام دارند هیچگاه
نرمی و خشوع پیدا نکند و از این رو میتوان گفت:دلهاي آنان سخت تر از سنگ است.
-2 زجاج میگوید:خداوند شناسایی خویش را بپاره اي از کوه ها عنایت فرمود و آن کوه اطاعت و فرمانبرداري او را درك
نمود مانند همان کوهی که خداوند هنگام سخن گفتن با موسی بر آن متجلی و ظاهر شد و در نتیجه خراب و ویران گردید.
و مانند سنگی که نبیّ اکرم بر طبق روایتی در بارة آن فرمود:سنگی در جاهلیت بر من سلام داد و هم اکنون من آن سنگ را
می شناسم و این احتمال نادرست است زیرا کوه تا زمانی که جماد و سنگ است شناسایی و معرفت خداوند در آن امکان
ندارد و اگر حیات پیدا کند دیگر کوه نخواهد بود،و منظور از روایت بر فرض صحّت این است:خداوند آن سنگ را نعمت
حیات و زندگی بخشید و پس از آن بر نبیّ اکرم سلام داد و سپس بحال اول برگشت.و این خود یکی از معجزات آن پیامبر
بزرگ بود.
-3 منظور از فرود آمدن سنگ از ترس خدا این است:که اگر در بارة آن سنگها نیروي فکر بکار رود و عجائب و خصائص
آنها در نظر گرفته شود و در نتیجه از راه آنها پی بخالق متعال برده شود آنها متفکر را به ترس از خداوند راهنمایی کرده و یا
مستقیماً ایجاد ترس در او مینمایند.
-4 منظور از این تعبیر ضرب المثل است یعنی گویا سنگ از ترس خدا فرود میآید همانند ترسی که در انسان عاقل وجود دارد
1)که ) « داراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ 􀀀 ا جِ 􀀀 دا فِیه 􀀀 فَوَجَ » و مانند این تعبیر در چند مورد از قرآن کریم نیز واقع شده مانند آیۀ شریفه
ص : 222
1) سورة 18 آیه 76 ،یافتند موسی و خضر در آن قریه دیواري را که ارادة فرود آمدن داشت. -1
منظور این است:در آن دیوار اثر فرود آمدن بنحوي بود که اگر حیات میداشت و ممکن بود اراده اي در آن وجود داشته باشد
گفته میشد:ارادة فرود آمدن دارد.
1)که مراد آن است:هر چیزي اگر واجد حیات و شعور و اراده بود تسبیح ) « إِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ
􀀀
وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ » : و مانند آیۀ دیگر
خداوند میگفت.
2)که مقصود این است که اگر ممکن ) « اللّ
􀀀
خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ 􀀀 ذَا الْقُرْآنَ عَل 􀀀 ا ه 􀀀 لَوْ أَنْزَلْن » : و مانند آیۀ سوم
بود در کوه ترس خداوند پیدا شود در برابر نزول قرآن از خداوند میترسید.
در آیۀ شریفه متعدي باشد زیرا در برخی از موارد باین کیفیت استعمال میشود و در این صورت « یهبط » -5 ممکن است کلمۀ
منظور این است:برخی از سنگها موجب ترس موجودات زنده از خداوند خواهند شد زیرا که در اثر تفکر در آنها و پی بردن
ببزرگی و عظمت خالق آنها در برابر خداوند خشوع پیدا میکنند و از فرمان او سرباز نمی زنند.
عَمّ تَعْمَلُونَ...
ا􀀀 افِلٍ 􀀀 اللّ بِغ
􀀀
وَ مَا هُ
-و نیست خداوند غافل از کردار شما.
منظور خطاب بافرادي است که نشانه هاي خداوند را و رسالت پیامبر اکرم را باور نمی دارند همانطور که در پیش ذکر شد .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 75
اشاره
( ا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 75 􀀀 اَللّ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ م
􀀀
لامَ هِ 􀀀 کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَ 􀀀 أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ
[ترجمه]
آیا آرزو دارید که آنان ایمان بیاورند براي شما در حالی که گروهی از آنها کلام خداوند را می شنیدند و سپس تغییر
میدادند بعد از آنکه فهمیدند آن را و ایشان دانایانند.
ص : 223
1) سورة 17 آیۀ 44 نیست چیزي که در برابر خداوند تسبیح نگوید. بذکرش هر چه بینی در خروش است ولی داند در این -1
معنی که گوش است نه بلبل بر گلشن تسبیح خوانیست که هر خاري به تسبیحش زبانیست
2) سورة 59 آیۀ 21 اگر میفرستادیم ما این قرآن را بر کوهی میدیدي او را از ترس خدا خاشع و متلاشی. -2
شرح لغات
أ فتطمعون...-آیا امید و آرزو دارید.
فریق...-جمعیّتی.
یحرّفونه...-تغییر میدهند سخن را از معنایش.
تفسیر
اشاره
أَ فَتَطْمَعُونَ...
-آیا امید و آرزو دارید.
خطاب متوجه امّت پیامبر اکرم است و منظور این است:اي مردم با ایمان آیا امید و آرزو دارید.
أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ...
-اینکه ایمان بیاورند براي شما.
از راه فکر و مطالعه و عبرت و با اراده پیروي حق را گردن بنهند.
کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ... 􀀀 وَ قَدْ
-در حالی که بودند جمعیتی از ایشان.
یعنی از آنهایی که مانند اینها بودند از گذشتگانشان.
اللّ
􀀀
لامَ هِ... 􀀀 یَسْمَعُونَ کَ
-می شنیدند کلام خدا را.
و میدانستند که آن حق است و از راه عناد تغییر میدادند آن را و بر غیر معناي مراد حمل میکردند و در آن جماعت چند قول
است.
-1 از مجاهد و سدي نقل شده:منظور از آن جماعت دانشمندان یهود است که توراه را تغییر داده حلال را حرام و حرام را
حلال نمودند بر طبق خواهشهاي دل و کمک به آنهایی که از رشوه دادن باینان دریغ ندارند.
-2 ابن عباس و ربیع گفته اند:منظور از آن جماعت همان هفتاد نفري بودند که موسی آنان را از میان قومش برگزیده و آنها
کلام خدا را شنیدند و فرمان نبردند و وقتی که بسوي قوم برگشتند جریان را بر خلاف واقع نقل کردند،و بنا بر این قول منظور
همان سخن گفتن خداوند با موسی در وقت مناجات بود. « اللّ
􀀀
لامَ هِ 􀀀 کَ» از
اوصاف پیامبر اسلام است که در تورات ذکر شده. « اللّ
􀀀
لامَ هِ 􀀀 کَ» و گفته شده:منظور از
ص : 224
ا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ... 􀀀 ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ م
-سپس تغییر میدهند آن را بعد از آنکه درك کردند آن را و حال آنکه آنها میدانستند،در آن دو وجه گفته شده:
-1 منظور از این جمله این است:آنها تغییر دادند کلام خدا را بعد از آنکه فهمیدند و درك کردند و در این صورت انکار آنان
جز از روي عناد نبود و خود میدانستند که تغییر داده اند کلام خدا را.
-2 منظور این است:کلام خدا را تغییر دادند بعد از آنکه یافتند آن را و میدانستند که در برابر تحریف چه کیفري را استحقاق
خواهند داشت.
هدف آیۀ شریفه
منظور خداوند از آیۀ شریفه این است:یهودیان عصر نبیّ اکرم از نظر عدم ایمان بآن حضرت و تکذیب و انکار رسالت او
پیروي از گذشتگان و پدران خود که در زمان موسی بودند کردند زیرا آنان نیز روشی جز انکار و عناد نداشتند،و سبب اینکه
خداوند تحریف و عناد را ببرخی از آنان نسبت داد با اینکه همۀ آنها کافر و منکر حق بودند این است که آنهایی که تغییر
دادند کلام خدا را اشخاص معدودي بودند و اتّفاق اشخاص معدود امکان پذیر است امّا اتفاق جمعیت زیاد با اختلاف سلیقه
و افکاري که در بین آنها موجود است ممکن نیست و از اینرو اتفاق آنان در کتمان حقیقت و تغییر دادن کلام خدا چون
معدود بودند مانعی ندارد.
آنچه از آیه مستفاد میگردد
این است که گناه تغییر دادن شریعت بسیار بزرگ است و این معناي وسیعی است که در همۀ امور دینی از قبیل بدعت در
فتاوي و محاکمات جریان دارد .
[ [سوره